356 بار
بازدید
سه شنبه 09 مهر 1392
![ارغوان رضایی ارغوان رضایی](http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/176585.jpg)
من
هم راکت تنیسم را که ابزاری برای مبارزه و جنگجویی من بود به آقای
احمدینژاد دادم و همانجا هم گفتم تقدیم به مردم ایران. این راکت
قرار نبود به شخص خاصی اهدا شود و ابزاری تبلیغاتی برای انتخابات هم
نبود.
![ارغوان رضایی ارغوان رضایی](http://images.seemorgh.com/iContent2/Files/176585.jpg)
من
هم راکت تنیسم را که ابزاری برای مبارزه و جنگجویی من بود به آقای
احمدینژاد دادم و همانجا هم گفتم تقدیم به مردم ایران. این راکت
قرار نبود به شخص خاصی اهدا شود و ابزاری تبلیغاتی برای انتخابات هم
نبود.
پدرش
می گوید «هر وقت این دختر دلش تنگ می شود می گوید بابا بریم یکی، دو روز
ایران. » پدر، ارسلان رضایی است و دختر هم ارغوان رضایی. یک ماهی می شود که
از فرانسه به ایران آمده اند و قرار است دو روز دیگر هم ایران را ترک کنند
و بروند. برای گفت وگو با ارغوان رضایی البته با ارسلان رضایی که هم مربی و
هم مدیر برنامه هایش است در ارتباط بودیم تا اینکه بالاخره فرصت فراهم شد.
قبل از صحبت با ارغوان چند دقیقه ای با پدر همکلام شدیم تا از مربیان ارغوان به ویژه "پاتریک مورات اوغلو" گلایه کند. او البته می گوید از رسانه های فرانسوی هم به خاطر شایعاتی که در این مدت برای خانواده اش به وجود آورده اند، شکایت کرده است. ارسلان رضایی البته از چندین مورد دیگر هم سخن گفت که همانجا به او قول دادیم بین خودمان بماند و اشاره ای هم به آن نشود. اما ارغوان که این روزها به نظر می رسد فارسی را بهتر از سال های پیش صحبت می کند با وجود خستگی زیادی که دارد روبه روی مان می ایستد تا گفت وگو را شروع کنیم.
از هیجانی که در صدایش موج می زند، می توان متوجه شد که هنوز هم وقتی صحبت از ایران می شود نبضش تندتر می زند؛ گفت وگو با چند زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی شروع می شود رفته رفته زبان فارسی غالب می شود. وقتی پای صحبت های ارغوان رضایی می نشینی متوجه می شوی که برخلاف خیلی از ورزشکاران داخلی، اصول حرفه ای گری در مصاحبه کردن را هم آموخته است؛ نه طفره می رود و نه چیزی برای کتمان دارد.
ارغوان رضایی کارش را در سال 2005 به عنوان یک تنیسباز حرفهای شروع میکند و خیلی زود نامش را در بین برترینهای تنیس دنیا در بخش بانوان سر زبانها میاندازد. چه اتفاقی افتاد که خیلی زود به موفقیت رسیدید؟
از سال 2005 که شروع کردم در مسابقات زیادی به میدان رفتم. آن موقع در رده جوانان بودم و داشتم به سمت بازیهای حرفهای میرفتم. در آن زمان هم بازی در تورنمنتهای مختلف کمک کرد تجربهام زیاد شود و با اتکا به همین تجربه در دیدارهای مختلفی که داشتم به برتری رسیدم و حتی به رنکینگ شماره 40 دنیا هم رسیدم.
اتفاقا درست در زمانی که 17 یا 18ساله بودید دچار حاشیه هم شدید؛ در یک دیدار پدرتان با مربی رقیب مشاجره لفظی کرد و بعد شما هم حاضر نشدید با رقیبتان دست بدهید.
این ماجرایی که میگویید مربوط به بازیهای المپیک اسلامی است که من به ایران آمده بودم و برای ایران بازی کردم. در آن دیدار رقیبم حین بازی به من فحشهای رکیک داد و من هم گفتم خب، حالا که این طوری است من هم نمیروم دست بدهم. البته اصلا نمیخواستم دیگر بازی کنم ولی به خاطر احترام به تنیس، بازیام را انجام دادم با این حال به خاطر بیاحترامیهای رقیب با او دست ندادم.
البته همین موضوع منجر به محرومیت شما در فرانسه هم شد. درست است؟
این که آمدم ایران و در اینجا بازی کردم اصلا خوشایند فدراسیون فرانسه نبود و میخواستند هر طوری شده ما را اذیت کنند و به هدفشان هم رسیدند. جالب اینجاست که فدراسیون فرانسه هم خیلی سریع ما را جریمه کرد درحالی که کاری نکرده بودیم.
ولی بالاخره دلیلی برای محرومیت وجود داشت.
بالاخره در فرانسه نژادپرستی زیاد است و وقتی میبینند که ما دوملیتی هستیم سعی میکنند چوب لای چرخمان بگذارند. دلیل محرومیتی که عنوان شد بهانه بود. موضوع این بود که نمیخواستند من برای ایران بازی کنم.
کمی بعد و در سال 2010 اتفاق مهمی رخ داد و در رقابتهای مسترز مادرید، ونوس ویلیامز را بردید و رنکینگتان هم بهطور قابل توجهی بالا آمد؛ ارغوان رضایی شماره 15 تنیس دنیا شد.
در سال 2009 با یک مربی به نام "پاتریک مورات اوغلو" شروع کردم. به آکادمی او رفتم و تا پایان سال 2010 هم با او کار کردم. دیسیپلین و برنامهریزی را آموختم و او به من تاکتیک را یاد داد؛ چیزهایی که با پدرم یاد نگرفته بودم. بههرحال به داشتههای من افزوده شد و توانستم پیشرفت کنم و درنهایت هم در رقابتهای مادرید به موفقیت رسیدم.
شاید کمتر ایرانیای فکر میکرد که ارغوان رضایی، ونوس ویلیامز را که موفقیتهای زیادی در عرصه تنیس داشت شکست بدهد. در آن بازی در ذهنتان چه چیزی میگذشت؟
سالهای قبل از آن فینال، رقبای بزرگی را شکست داده بودم و حتی سال قبلش هم ونوس را در استانبول شکست داده بودم. هیچ ترس و واهمهای از او نداشتم. من خودم را از نظر فنی بالاتر از او میدیدم. بههرحال اگر به خودم اطمینان نداشته باشم، نمیتوانم رقیبم را شکست دهم. در آن بازی هم مثل همه بازیهایم به عنوان یک جنگجو وارد زمین شدم و برای شکست دادن ونوس پا به میدان گذاشته بودم که درنهایت هم در دو ست شکستش دادم.
این موفقیت شما در عرصه بینالمللی بازتاب زیادی داشت و در داخل ایران هم خیلی از رسانهها با روی خوش به استقبال آن رفتند. بعد از این اتفاق از فدراسیون تنیس ایران کسی با شما تماسی گرفت تا تبریک بگوید؟
تماس که بله ولی در همین حد.
یعنی بحث اینکه بخواهند از شما حمایت کنند مطرح نبود؟
نه. بحث حمایتی در میان نبود. جالب است که برایتان ماجرایی را هم تعریف کنم. پدرم بعد از آن موفقیتها بارها تلاش کرد به فدراسیون تنیس ایران کمک کند که اصلا روی خوشی نشان ندادند و آقای شایسته به درخواست پدرم برای کمک به تنیس ایران توجهی نکردند.
چرا؟
آقای شایسته فکر میکردند که من و پدرم از آنها کمک میخواهیم و احترامی به خواسته ما نگذاشت. این در شرایطی بود که ما قصد داشتیم به فدراسیون تنیس ایران کمک کنیم نه برعکس.
در ویمبلدون هم که در همان دور اول کنار رفتید.
خب میدانید وقتی 15 کیلو اضافهوزن دارید کار سخت میشود و باید آهسته آهسته مهیا شوید. من تازه دو هفته بود که با پدرم تمریناتم را شروع کرده بودم و راهی گرنداسلم ویمبلدون شدم.
تنیس ایران را هم دنبال میکنید؟ فکر میکنید سطح تنیس در ایران چطور است؟
من کم و بیش دنبال میکنم. برادرم هم چندبار به ایران آمده بود تا بازی کند و بیشتر خبرها را از او میگرفتم. متاسفانه برادرم را خیلی اذیت کردند و از حضور در ایران خاطره بدی دارد. واقعا مطرح کردن این موارد هم برای من ناراحتکننده است. مشکل تنیس ایران این است که رییس فدراسیون تنیسی نیست و برنامههایشان هم طوری چیده میشود که اصلا ربطی به تنیس حرفهای ندارد. بههرحال حیف است؛ بازیکنان تنیس ایران استعداد زیادی دارند و پشتکار لازم هم برای رسیدن به موفقیت را دارند. در این میان فقط نبودن مربیان خوب است که مانع پیشرفت آنها میشود و البته فدراسیون خوبی هم نداریم که بخواهد این بچهها را حمایت کند.
سطح تنیس بانوان را چطور میبینید؟ خبری از تنیس بانوان ایران دارید؟
مشکل تنیس بانوان در ایران این است که زیاد امکانات در اختیارشان قرار نمیدهند؛ تابستان که میشود خانمها را به سالن میفرستند و زمستان هم که میشود دیگر اصلا نمیتوانند بازی کنند.
و اگر از شما بخواهند به تنیس ایران کمک کنید میپذیرید؟
این پیشنهاد خود من و پدرم هم هست؛ من سعی میکنم حرفهام، دیسیپلین و برنامهریزی را به تنیس ایران بیاورم که همه اینها لازمه تنیس حرفهای بودن است. اگر برنامهریزی و دیسیپلین وجود نداشته باشد کسی نمیتواند به سطح حرفهای برسد و این دو مقوله چیزی است که در ایران نداریم، نه تنها در تنیس بلکه در همه ورزشها. اگر از من بخواهند کمکی به تنیس بکنم دریغ نمیکنم ولی فراموش نکنید که نمیشود تنیس را در 10، 11سالگی یاد گرفت؛ از پنج یا شش سالگی است که باید بنا را ساخت تا بازیکن وقتی به 15 یا 16سالگی میرسد، بتواند در سطح حرفهای بازی کند. متاسفانه در فرهنگ ایران ورزش به عنوان یک تفریح در نظر گرفته میشود نه یک حرفه و این موضوع به مشکلات زیاد ورزش در ایران افزوده است.
وقتی ارغوان رضایی در مسابقات حاضر میشود بیشتر خودش را ایرانی میداند یا فرانسوی؟
من خودم را فرانسوی نمیبینم و خودم را کامل ایرانی هم نمیدانم. با این حال بیشتر خودم را طرف ایران میبینم. دلیلش هم ساده است؛ من فقط در فرانسه به دنیا آمدهام ولی پدر و مادرم ایرانی هستند و اقوامم هم در ایران هستند. این طوری است که میگویم حسم بیشتر ایرانی است.
اتفاقات سیاسی در ایران را هم دنبال کردهاید؟ حماسه سیاسی ایرانیها و انتخاب آقای روحانی به عنوان رییسجمهوری جدید ایران را از فرانسه پیگیری میکردید؟
بله، دنبال میکردم. من ایران، این مملکت و مردمش را دوست دارم و دلم میخواهد نام ایران را بالا ببرم و در تمام دنیا نام ایران را نشان بدهم حالا به هر شیوهای که بشود. هر زمان که وقتم اجازه دهد اتفاقات سیاسی در ایران را دنبال میکنم.
پس حتما میدانید که بعد از هشت سال، یکبار دیگر رییسجمهوری از ایران با رییسجمهوری از فرانسه دیدار کرد؟
بله. هم دیدم و هم خبرهایش را خواندم. باید ببینم پیامدهای دیدار آقای روحانی با اولاند چه میشود. واقعا دوست دارم ایران در دنیا تک باشد و بدرخشد. البته من آدم سیاسی نیستم و به عنوان یک ورزشکار آرزو میکنم نام ایران همواره در عرصه بینالمللی بدرخشد.
شما میگویید سیاسی نیستید ولی چند سال پیش راکت تنیسی به آقای احمدینژاد دادید که سروصدای زیادی در حزب سیاسی ایشان به پا کرد.
ببینید دعوت شدن من به ایران ربطی به انتخابات نداشت. خواسته بودند که نخبههای خارج از کشور به ایران بیایند تا از آنها قدردانی شود. من هم راکت تنیسم را که ابزاری برای مبارزه و جنگجویی من بود به آقای احمدینژاد دادم و همانجا هم گفتم تقدیم به مردم ایران. این راکت قرار نبود به شخص خاصی اهدا شود و ابزاری تبلیغاتی برای انتخابات هم نبود. بههرحال ابزار من در دنیا راکت تنیسم بود و فکر میکردم این راکت میتواند بهترین هدیه به مردمی باشد که دوستشان دارم.
هدف ارغوان رضایی در دنیای تنیس چیست؟
هدف آخر من این است که شماره یک تنیس دنیا شوم.
حالا تا قبل از آن چی؟
ابتدا تلاش میکنم دوباره شماره 15 شوم و بعد هم به هدف نهایی برسم.
و صحبت پایانی؟
آرزوی سلامتی برای ایرانیهای عزیز و همزبانهایمان دارم. امیدوارم که صلح و دوستی برقرار باشد.
قبل از صحبت با ارغوان چند دقیقه ای با پدر همکلام شدیم تا از مربیان ارغوان به ویژه "پاتریک مورات اوغلو" گلایه کند. او البته می گوید از رسانه های فرانسوی هم به خاطر شایعاتی که در این مدت برای خانواده اش به وجود آورده اند، شکایت کرده است. ارسلان رضایی البته از چندین مورد دیگر هم سخن گفت که همانجا به او قول دادیم بین خودمان بماند و اشاره ای هم به آن نشود. اما ارغوان که این روزها به نظر می رسد فارسی را بهتر از سال های پیش صحبت می کند با وجود خستگی زیادی که دارد روبه روی مان می ایستد تا گفت وگو را شروع کنیم.
از هیجانی که در صدایش موج می زند، می توان متوجه شد که هنوز هم وقتی صحبت از ایران می شود نبضش تندتر می زند؛ گفت وگو با چند زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی شروع می شود رفته رفته زبان فارسی غالب می شود. وقتی پای صحبت های ارغوان رضایی می نشینی متوجه می شوی که برخلاف خیلی از ورزشکاران داخلی، اصول حرفه ای گری در مصاحبه کردن را هم آموخته است؛ نه طفره می رود و نه چیزی برای کتمان دارد.
ارغوان رضایی کارش را در سال 2005 به عنوان یک تنیسباز حرفهای شروع میکند و خیلی زود نامش را در بین برترینهای تنیس دنیا در بخش بانوان سر زبانها میاندازد. چه اتفاقی افتاد که خیلی زود به موفقیت رسیدید؟
از سال 2005 که شروع کردم در مسابقات زیادی به میدان رفتم. آن موقع در رده جوانان بودم و داشتم به سمت بازیهای حرفهای میرفتم. در آن زمان هم بازی در تورنمنتهای مختلف کمک کرد تجربهام زیاد شود و با اتکا به همین تجربه در دیدارهای مختلفی که داشتم به برتری رسیدم و حتی به رنکینگ شماره 40 دنیا هم رسیدم.
اتفاقا درست در زمانی که 17 یا 18ساله بودید دچار حاشیه هم شدید؛ در یک دیدار پدرتان با مربی رقیب مشاجره لفظی کرد و بعد شما هم حاضر نشدید با رقیبتان دست بدهید.
این ماجرایی که میگویید مربوط به بازیهای المپیک اسلامی است که من به ایران آمده بودم و برای ایران بازی کردم. در آن دیدار رقیبم حین بازی به من فحشهای رکیک داد و من هم گفتم خب، حالا که این طوری است من هم نمیروم دست بدهم. البته اصلا نمیخواستم دیگر بازی کنم ولی به خاطر احترام به تنیس، بازیام را انجام دادم با این حال به خاطر بیاحترامیهای رقیب با او دست ندادم.
البته همین موضوع منجر به محرومیت شما در فرانسه هم شد. درست است؟
این که آمدم ایران و در اینجا بازی کردم اصلا خوشایند فدراسیون فرانسه نبود و میخواستند هر طوری شده ما را اذیت کنند و به هدفشان هم رسیدند. جالب اینجاست که فدراسیون فرانسه هم خیلی سریع ما را جریمه کرد درحالی که کاری نکرده بودیم.
ولی بالاخره دلیلی برای محرومیت وجود داشت.
بالاخره در فرانسه نژادپرستی زیاد است و وقتی میبینند که ما دوملیتی هستیم سعی میکنند چوب لای چرخمان بگذارند. دلیل محرومیتی که عنوان شد بهانه بود. موضوع این بود که نمیخواستند من برای ایران بازی کنم.
کمی بعد و در سال 2010 اتفاق مهمی رخ داد و در رقابتهای مسترز مادرید، ونوس ویلیامز را بردید و رنکینگتان هم بهطور قابل توجهی بالا آمد؛ ارغوان رضایی شماره 15 تنیس دنیا شد.
در سال 2009 با یک مربی به نام "پاتریک مورات اوغلو" شروع کردم. به آکادمی او رفتم و تا پایان سال 2010 هم با او کار کردم. دیسیپلین و برنامهریزی را آموختم و او به من تاکتیک را یاد داد؛ چیزهایی که با پدرم یاد نگرفته بودم. بههرحال به داشتههای من افزوده شد و توانستم پیشرفت کنم و درنهایت هم در رقابتهای مادرید به موفقیت رسیدم.
شاید کمتر ایرانیای فکر میکرد که ارغوان رضایی، ونوس ویلیامز را که موفقیتهای زیادی در عرصه تنیس داشت شکست بدهد. در آن بازی در ذهنتان چه چیزی میگذشت؟
سالهای قبل از آن فینال، رقبای بزرگی را شکست داده بودم و حتی سال قبلش هم ونوس را در استانبول شکست داده بودم. هیچ ترس و واهمهای از او نداشتم. من خودم را از نظر فنی بالاتر از او میدیدم. بههرحال اگر به خودم اطمینان نداشته باشم، نمیتوانم رقیبم را شکست دهم. در آن بازی هم مثل همه بازیهایم به عنوان یک جنگجو وارد زمین شدم و برای شکست دادن ونوس پا به میدان گذاشته بودم که درنهایت هم در دو ست شکستش دادم.
این موفقیت شما در عرصه بینالمللی بازتاب زیادی داشت و در داخل ایران هم خیلی از رسانهها با روی خوش به استقبال آن رفتند. بعد از این اتفاق از فدراسیون تنیس ایران کسی با شما تماسی گرفت تا تبریک بگوید؟
تماس که بله ولی در همین حد.
یعنی بحث اینکه بخواهند از شما حمایت کنند مطرح نبود؟
نه. بحث حمایتی در میان نبود. جالب است که برایتان ماجرایی را هم تعریف کنم. پدرم بعد از آن موفقیتها بارها تلاش کرد به فدراسیون تنیس ایران کمک کند که اصلا روی خوشی نشان ندادند و آقای شایسته به درخواست پدرم برای کمک به تنیس ایران توجهی نکردند.
چرا؟
آقای شایسته فکر میکردند که من و پدرم از آنها کمک میخواهیم و احترامی به خواسته ما نگذاشت. این در شرایطی بود که ما قصد داشتیم به فدراسیون تنیس ایران کمک کنیم نه برعکس.
در ویمبلدون هم که در همان دور اول کنار رفتید.
خب میدانید وقتی 15 کیلو اضافهوزن دارید کار سخت میشود و باید آهسته آهسته مهیا شوید. من تازه دو هفته بود که با پدرم تمریناتم را شروع کرده بودم و راهی گرنداسلم ویمبلدون شدم.
تنیس ایران را هم دنبال میکنید؟ فکر میکنید سطح تنیس در ایران چطور است؟
من کم و بیش دنبال میکنم. برادرم هم چندبار به ایران آمده بود تا بازی کند و بیشتر خبرها را از او میگرفتم. متاسفانه برادرم را خیلی اذیت کردند و از حضور در ایران خاطره بدی دارد. واقعا مطرح کردن این موارد هم برای من ناراحتکننده است. مشکل تنیس ایران این است که رییس فدراسیون تنیسی نیست و برنامههایشان هم طوری چیده میشود که اصلا ربطی به تنیس حرفهای ندارد. بههرحال حیف است؛ بازیکنان تنیس ایران استعداد زیادی دارند و پشتکار لازم هم برای رسیدن به موفقیت را دارند. در این میان فقط نبودن مربیان خوب است که مانع پیشرفت آنها میشود و البته فدراسیون خوبی هم نداریم که بخواهد این بچهها را حمایت کند.
سطح تنیس بانوان را چطور میبینید؟ خبری از تنیس بانوان ایران دارید؟
مشکل تنیس بانوان در ایران این است که زیاد امکانات در اختیارشان قرار نمیدهند؛ تابستان که میشود خانمها را به سالن میفرستند و زمستان هم که میشود دیگر اصلا نمیتوانند بازی کنند.
و اگر از شما بخواهند به تنیس ایران کمک کنید میپذیرید؟
این پیشنهاد خود من و پدرم هم هست؛ من سعی میکنم حرفهام، دیسیپلین و برنامهریزی را به تنیس ایران بیاورم که همه اینها لازمه تنیس حرفهای بودن است. اگر برنامهریزی و دیسیپلین وجود نداشته باشد کسی نمیتواند به سطح حرفهای برسد و این دو مقوله چیزی است که در ایران نداریم، نه تنها در تنیس بلکه در همه ورزشها. اگر از من بخواهند کمکی به تنیس بکنم دریغ نمیکنم ولی فراموش نکنید که نمیشود تنیس را در 10، 11سالگی یاد گرفت؛ از پنج یا شش سالگی است که باید بنا را ساخت تا بازیکن وقتی به 15 یا 16سالگی میرسد، بتواند در سطح حرفهای بازی کند. متاسفانه در فرهنگ ایران ورزش به عنوان یک تفریح در نظر گرفته میشود نه یک حرفه و این موضوع به مشکلات زیاد ورزش در ایران افزوده است.
وقتی ارغوان رضایی در مسابقات حاضر میشود بیشتر خودش را ایرانی میداند یا فرانسوی؟
من خودم را فرانسوی نمیبینم و خودم را کامل ایرانی هم نمیدانم. با این حال بیشتر خودم را طرف ایران میبینم. دلیلش هم ساده است؛ من فقط در فرانسه به دنیا آمدهام ولی پدر و مادرم ایرانی هستند و اقوامم هم در ایران هستند. این طوری است که میگویم حسم بیشتر ایرانی است.
اتفاقات سیاسی در ایران را هم دنبال کردهاید؟ حماسه سیاسی ایرانیها و انتخاب آقای روحانی به عنوان رییسجمهوری جدید ایران را از فرانسه پیگیری میکردید؟
بله، دنبال میکردم. من ایران، این مملکت و مردمش را دوست دارم و دلم میخواهد نام ایران را بالا ببرم و در تمام دنیا نام ایران را نشان بدهم حالا به هر شیوهای که بشود. هر زمان که وقتم اجازه دهد اتفاقات سیاسی در ایران را دنبال میکنم.
پس حتما میدانید که بعد از هشت سال، یکبار دیگر رییسجمهوری از ایران با رییسجمهوری از فرانسه دیدار کرد؟
بله. هم دیدم و هم خبرهایش را خواندم. باید ببینم پیامدهای دیدار آقای روحانی با اولاند چه میشود. واقعا دوست دارم ایران در دنیا تک باشد و بدرخشد. البته من آدم سیاسی نیستم و به عنوان یک ورزشکار آرزو میکنم نام ایران همواره در عرصه بینالمللی بدرخشد.
شما میگویید سیاسی نیستید ولی چند سال پیش راکت تنیسی به آقای احمدینژاد دادید که سروصدای زیادی در حزب سیاسی ایشان به پا کرد.
ببینید دعوت شدن من به ایران ربطی به انتخابات نداشت. خواسته بودند که نخبههای خارج از کشور به ایران بیایند تا از آنها قدردانی شود. من هم راکت تنیسم را که ابزاری برای مبارزه و جنگجویی من بود به آقای احمدینژاد دادم و همانجا هم گفتم تقدیم به مردم ایران. این راکت قرار نبود به شخص خاصی اهدا شود و ابزاری تبلیغاتی برای انتخابات هم نبود. بههرحال ابزار من در دنیا راکت تنیسم بود و فکر میکردم این راکت میتواند بهترین هدیه به مردمی باشد که دوستشان دارم.
هدف ارغوان رضایی در دنیای تنیس چیست؟
هدف آخر من این است که شماره یک تنیس دنیا شوم.
حالا تا قبل از آن چی؟
ابتدا تلاش میکنم دوباره شماره 15 شوم و بعد هم به هدف نهایی برسم.
و صحبت پایانی؟
آرزوی سلامتی برای ایرانیهای عزیز و همزبانهایمان دارم. امیدوارم که صلح و دوستی برقرار باشد.
- Baran
- 0 نظر