

گزیده گفتوگو با اسدالله عسگراولادی در پی میآید:
* من از ۱۰ سال پیش تا یک سال پیش همیشه به دنبال راهاندازی اتاق مشترک ایران و آمریکا بودم. علت آن هم این بود که معتقد بودم بخش خصوصی ایران جدا از مسائل سیاسی دولت، از نظر اقتصادی میتواند با آمریکا رابطه داشته باشد. این کار بین بخش خصوصی ما و بخش خصوصی آمریکا با همه ناملایماتی که در روابط سیاسی این 2 کشور وجود دارد ضروری است.
تا یک سال پیش هم دنبال این کار بودم اما حالا با توجه به این سفر ارزشمند رئیسجمهور ما، من دیگر الان احساس فوریت و ضرورتی برای راهاندازی اتاق مشترک ایران و آمریکا نمیبینم ... اگر اتاق واشنگتن یا نیویورک علاقه داشته باشد میتواند تماسهایی با سفیر ما داشته باشد که از این طریق بتوانند اقدام کنند و در آن صورت ما هم با کمال متانت، وقار، سنگینی، عزت و احترام متقابل آماده تاسیس اتاق مشترک ایران و آمریکا خواهیم بود اما در مجموع در این مورد عجلهای نداریم چون دیگر آن ضرورت احساس نمیشود.
* پیشبینی میکنم 6 ماه دیگر این اتاق مشترک راهاندازی شود. به نظر من اگر آقای نهاوندیان موافقت کند که در خلال ماههای بهمن و اسفند که معادل قبل و خود ماه مارس سال ۲۰۱۴ میشود، این مذاکرات اولیه برای تاسیس شورا یا اتاق مشترک ایران و آمریکا درست شود میتوان پیشبینی کرد که آن زمان این چنین اتاقی را راهاندازی کنند.
* فراوان با آمریکا رابطه تجاری داشتهام. طی ۵۰ سالی که با تاجران این کشور رابطه داشتم، به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان زیره و پسته به آمریکا بودم. ببینید رابطه من با آمریکا از نظر تجاری از سال ۱۳۳۶ آغاز شد و ۵۰ سال با آنها کار کردهام. البته ابتدا تا سال ۱۹۸۰ که جنگ با عراق شروع شد و سفارت آمریکا از اینجا خارج و تحریم اولیه شروع شد با آنها کار کردم اما بعد دچار وقفهای شد.
الان ۳ سال است که دیگر نمیتوانم با آنها کار کنم. تحریمهای بانکی وجود دارد و نقل و انتقال پول ممنوع است و برای صادرات پسته هم که سود بازرگانی ۳۴۰ درصدی گذاشتهاند که ما دیگر الان نمیتوانیم با آنها کار کنیم اما تا ۳ سال قبل هم با آنها کار میکردم.
* هنوز به آن معنا گشایشهایی اتفاق نیفتاده است. اولین اتفاقهایی که رخ داده این است که تحریم بانکها و کشتیرانی ما را برداشتهاند که البته با یک فاصله ۲ ماهه این تحریمها به صورت کامل برداشته میشود. اخیرا هم شنیدم تحریم فروش دارو و مواد غذایی مربوط به دارو و مکملهای دارویی هم برداشته شده است. ما آرام آرام میبینیم که تحریمها کم رنگتر میشوند.
* اگر اولین تحریمهایی که مربوط به بانک مرکزی ما است برداشته شود آن وقت کار ما سبک میشود. در واقع در نقل و انتقال پول و حمل و نقل محصولات ما گشایشهایی حاصل خواهد شد. هماکنون حمل و نقل ما هنوز هم اشکالاتی دارد.
* ما طالب ثبات نرخ ارز هستیم. بالا و پایین بودن این نرخ مهم نیست. رئیس کل بانک مرکزی گفته که کف قیمت ۳ هزار تومان است که ما میگوییم باشد، فقط شما این قیمت را برای ۳ ماه ثابت نگه دارید. ما این را میخواهیم. وقتی نرخ ارز ثابت بماند صادرات ضرر نمیکند بلکه قیمتهای داخلی هم پایین میآیند.
* من بین ۳ هزار تا ۳۱۰۰ تومان را عدد مناسبی میدانم و با عدد پایینتر از این رقم بازار قاچاق راه میافتد. دلار وقتی ۲۵۰۰ تومان شود قاچاقچیان حرکت میکنند و اصلا مهلت نمیدهند.
* در دوره نرخ ارز بالا قاچاق خیلی کم شد. وقتی دلار ۳۵۰۰ تومان شد دیگر قاچاق سقوط کرد. برای اینکه تولید بالا رفت. طی سال گذشته تولید ما خیلی بالا رفت، چرا که نرخ ارز بالا رفته بود. حالا که ارز پایین بیاید، آرام آرام تولید ما میخوابد، برای اینکه قیمت داخلی حالتی را پیدا کرده که با واردات انطباق پیدا کرده است. وقتی نرخ دلار پایین بیاید تولید داخلی ما نمیتواند با آن رقابت کند.
* گفته بودم که اگر اجازه میدادند نمایشگاه را برای اتاق تهران میخریدم. در آن جلسه رئیس وقت سازمان خصوصیسازی گفته بود که اتاق تهران پول ندارد، شما این پول را از کجا میآورید؟ من گفته بودم این پول را جور میکنم. گفت چطوری؟ من گفتم از جیب خودم میدهم، شر را بکنید. این شوخی بود. یک شوخی که رسانهها آن را بزرگ کردند وگرنه من این چنین پولی ندارم.
* من آدم کوچکی هستم اما آدمهای بزرگ و سرمایهگذار در ایران وجود دارند که اینها میتوانند با سیستمهای بانکی و کمکهای خودشان بنگاهها را بخرند اما من نه، من آدم خیلی کوچکی هستم. من کاسب جزء هستم و اصلا تاجر نیستم اما افراد خیلی زیادی را میشناسم که از پس آن بر میآیند. من قدرت خرید ۱۰۰ تن پسته را هم ندارم (با خنده و احتمالا شوخی).
* برخی طرحهای بزرگ زیربنایی مثل جادهسازیها و سدسازیها وجود دارند که در اختیار برخی از شرکتهای نظامی هستند و دارند خوب هم عمل میکنند. ما در این پروژهها اشکالی نمیبینیم بلکه در تجارت معتقد هستیم شرکتهای وابسته به نظامیها دخالت نکنند ... من نمیدانم که چه میزان از شرکتهایی که واردات انحصاری انجام میدهند به نظامیها وابسته هستند اما معتقد هستم این قشر در تجارت باید کمتر دخالت کنند و اگر در صنایع سنگین و خدمات زیربنایی کشور نظیر سدها و هواپیمایی کشور حضور داشته باشند به نظر من، اشکالی ندارد. فقط انحصاری در اختیار آنها نباشد. اگر با مشارکت بخش خصوصی فعالیت داشته باشند که عیبی ندارد.
* سیستم به گونهای در دولت هفتم تا دهم شکل گرفت که وامها از بانکها فقط به دولتیها داده شد و به بخش خصوصی ندادند. اینکه اوراق قرضه الان منتشر میشود فکر میکنید چه کسی آن را میخرد؟ من نوعی میخرم اما چه کسی سودش را میبرد؟ بانکهای دولتی سودش را میبرند. ما میگوییم این نوع پولها باید به سیستم بانکی بیایند و به همه کسانی که میتوانند سرمایهگذاری کنند وام داده شود. فکر میکنید وزارت نیرو که الان نیروگاهی میسازد پول از جیب خود یا دولت میدهد؟ نخیر، از اوراق قرضه و سیستم بانکی میگیرند و سرمایه مردم در اختیار آنها است.
* نظامیها خصولتی یا شبه دولتی هستند. مثلا فرض کنید بازنشستگی سپاه یا بازنشستگی ارتش یا بازنشستگی نیروهای مسلح اینها به ظاهر بخش خصوصی هستند اما در باطن خصولتی هستند